دیده فرو بر به گریبان خویش
عیب کسان منگر احساس خویش دیده فرو بر به گریبان خویش
آینه روزی که بگیری به دست خود شکن آن روز، مشو خود پرست
خویشتن آرای مشو چو بهار تا نکند در تو طمع روزگار
عمر به خشنودی دل ها گذر تا ز تو خشنود شود کردگار
درد ستانی کن و درمان دهی نان رسانند به فرمان دهی
گرم شواز مهر و ز کین سرد باش چون مه و خورشید جوان مرد باش
هر که به نیکی عمل آغاز کرد نیکی او روی بدو باز کرد
از مخزن الاسرار/نظامی
سید ابو طالب نجاتی
ادب و هنر
نویسنده : سجاده تفکر عمومی » ساعت 10:55 عصر
روز 90/3/8